سایت اصول دین


ديبـاچه کتاب امام و امامت


دکتر رحمت الله قاضیان

ديبـاچه کتاب امام و امامت بـسم الله الرّحمن الرّحيم.

سپاس و ستايش از آنِ خداوندي است، که آفريدگار هر چيزي است: «اَللهُ خَالِقُ كُلِّ شَيءٍ» (‌رعد‌ 13/16).

و پروردگار همه¬ي‌ عالميان است: (اَلحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمينَ). خداوندي كه با تعليم همه¬ي اسمائش به آدم «وَ عَلَّمَ آدَمَ ٱلاَسماءَ كُلَّها» (بقره 2/31) او را اشرف مخلوقاتش قرار داد، تا جايي که به فرشتگان درگاهش با فرمان «اُسجُدوا لِآدَمَ» (بقره¬ 2/34) دستور فرمود، که سجده و تعظيمش نمايند؛ و آن¬گاه با قرار دادن تمام موجودات روي زمين در اختيارش «هُوَ الَّذي خَلَقَ لَكُم ما في ٱلاَرضِ جَميعاً» (بقره 2/29) از يک طرف، و دادن عقل و اختيار به وي از طرف ديگر، او را در انتخاب راه راست و کج و در نتيجه رفتن به بهشت و جهنّم مختار فرمود. خداوندي كه برتر از آن است، كه حسّ و ديدگان او را به ادراك آورند: «لَاتُدرِكُهُ ٱلاَبصَارُ» (‌انعام 6/103) و منزّه از آن است، كه با ديگران يكي شود و يا شبيه ديگران باشد: «لَيسَ كَمِثلِهِ شَيءٌ». (‌شوري 42/11)

و سلام و صلوات بي¬پايان بر اشرف مخلوقات و خاتم پيامبران و رسولان محمّد مصطفيٰ که با اِنزال کتاب آسماني قرآنش بر وي و اعطاي دين جاويدانش اسلام بدو براي هدايت بشر، بهترين برنامه¬ اعتقادي و راه رستگاري را در اختيارش قرار داد، تا انسان¬هايي را که بدان عمل ¬کنند، در اين جهان و آن جهان به سعادت کامل برساند.

و سلام و درود نامحدود بر اهل بيت پيامبر (ص) که طبق آيه¬ي تطهير از هر رجس و پليدي دورند و از هر انحراف و اشتباه مبرّا هستند؛ و هر کس که از راه و روش آنان تخلّف ورزد، طبق حديث سفينه، گمراه است و هلاک خواهد بود؛ و درود بر شيعيان و پيروانشان، که طبق آيه¬¬ي: «هُمُ ٱلفائِزونَ» (‌حشر 59/20) رستگاران هستند.

مسئله¬ي امامت نخستين و مهم¬ترين مبحث كلامي است، كه پس از پيامبر اسلام (ص) مورد توجّه شديد مسلمين قرار گرفت و در طول تاريخ اسلام نيز همواره محور مهم¬ترين تحوّلات سياسي و اجتماعي بوده است.

شهرستاني ¬گويد: «ما سُلَّ في الاِسلامِ سَيفٌ، کَما سُلَّ في الامامَةِ: در اسلام شمشيري کشيده نشده، همانند شمشيري که در باره¬ي امامت کشيده شده است.» (ملل و نحل 1/24)

اگر انسان خدا را به درستي بشناسد، لزوماً پيامبر و امام را هم خواهد شناخت؛ زيرا لازمه¬ي ايمان به خداي حکيم و رحيم اين ¬است که براي هدايت بندگانش پيامبراني بفرستد، تا آن¬ها را تزکيه کرده و کتاب و حکمت بدانان بياموزند: «وَيُزَكّيهِم وَ يُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ» (جمعه 62/2) و بعد از ختم نبوّت، امامان معصومي در بين مردم قرار دهد، تا در فهم آيات و احاديث به اختلاف و انحراف کشيده نشوند. به قول قرآن¬کريم: مَاقَدَروا اللهَ حَقَّ قَدرِهِ اِذ قالوا ما اَنزَلَ اللهُ عَليٰ بَشَرٍ مِن شَيءٍ: آنان¬که گفتند: خدا چيزي بر بشري نازل نکرده، حقّ خدا را چنان که بايد نشناختند.» (انعام 6/91)

ازاين¬رو، شناخت خدا و پيامبر و امام لازم و ملزوم يکديگرند؛ چنان¬كه از دعاهاي معروف است: اَللَّهُمَّ عَرِّفني نَفسَكَ؛ فَاِنَّكَ اِن لَم تُعَرِّفني نَفسَكَ لَم¬ اَعرِف نَبِيَّكَ. اَللَّهُمَّ عَرِّفني نَبِيَّكَ؛ فَاِنَّكَ اِن لَم تُعَرِّفني نَبِيَّكَ لَم اَعرِف رَسولَکَ؛ اللّهُمَّ عَرِّفنی رَسولَکَ، فَاِنَّکَ اِن لَم تُعَرِّفنی رَسولَکَ لَم اَعرِف حُجَّتَكَ. اَللَّهُمَّ عَرِّفني حُجَّتَكَ؛ فَاِنَّكَ اِن لَم ¬تُعَرِّفني حُجَّتَكَ ضَلَلتُ عَن ¬ديي: خدايا، خودت را به من بشناسان، که اگر خودت را به من نشناساني پيامبرت را نمي¬شناسم. خدايا، پيامبرت را به من بشناسان که اگر پيامبرت را به من نشناساني رسولت را نمی شناسم. خدايا رسولت را به من شناسان، که اگررسولت را نشنااسم، حجّتت را نمي¬شناسم. خدايا، حجّتت را به من بشناسان که اگر حجّتت را به من نشناساني در دينم گمراه مي¬شوم.» (کافي 1/237)

اصولاً مقام امام از مقام پيغمبر بالاتر است؛ زيرا امام آخرين حدّ بشري براي هدايت است. تا آنجا که تنها چند تن از پيامبران به مقام امامت رسيده¬اند، که يکي از آن¬ها حضرت ابراهيم (ص) است، که بعد از سال¬ها پيامبري به امامت رسيد.

چنان¬كه قرآن¬كريم ¬فرموده: «وَ اِذِ ٱبتَليٰ اِبراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَاَتَمَّهُنَّ قالَ اِنّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ اِماماً: هنگامي كه خدا ابراهيم را با كلماتي (امتحان¬هاي سختي) آزمايش كرد و او از عهده¬ همه¬ي آن¬ها برآمد،‌ به او فرمود:‌ من تو را امام وپيشواي مردم قرار دادم.» (بقره 2/124)

وابستگي اسلام و مسلمانان به امام از نظر اسلام هم چنان است که رسول خدا (ص) در اين مورد ¬فرموده است: لايَزالُ هذَا ٱلدّينُ قائِماً اِليٰ اِثنيٰ عَشَرَ مِن قُرَيشٍ؛ فَاِذا هَلَکوا ماجَتِ الاَرضُ بِاَهلِها: اين دين همواره بر سر پاست، تا دوازده نفر از قريش باشند؛ وقتي که آن-ها درگذشتند، زمين به اهلش مضطرب مي¬شود. (کنزالعمّال حديث 3483)

و نيز رسول خدا (ص) فرموده است: «مَن ماتَ وَ لَم¬يَعرِف اِمامَ زَمانِهِ، ماتَ مَيتَةَ ٱلجاهِليَّةِ: هر کس بميرد و امام زمانش را نشناسد، به مردن جاهليّت از دنيا رفته است.» (کافي 1/378) و (مسند احمد حنبل 4/96)

هرچند برادري و اتّحاد همواره براي مسلمين خوب بوده؛ ولي در اين عصر لازم¬تر است؛ زيرا قبلاً مسلمان¬ها سرآمد ديگران بودند، تاجايي که به ممالک غيرمسلمان حمله کرده و با برداشتن طاغوت¬هاي سرزمين¬هاي ديگر، مردم آزاد شده و با طيب خاطر به دين مبين اسلام درمي¬آمدند؛ ولي امروزه استعمارگران نه فقط همه¬ي سرزمين¬هاي اسلامي را مورد هجمه قرار داده¬اند، بلکه اکثر کشورهاي اسلامي را تحت استعمار خود درآورده¬اند و اگر يک ميليارد و نيم مسلمان که در اعتقاد به خدا و معاد و پيامبراسلام¬ (ص) و قرآن مجيد و عبادات... مشترک¬اند، متّحد و متّفق گردند، نه فقط ابرقدرت¬ها نخواهند توانست صدمه¬اي بدان¬ها برسانند، بلکه تمام مردم ديگر هم به سرعت به اسلام گرايش خواهند نمود.

و اين بدان خاطراست، که همان طوري که نخِ تسبيح، دانه¬هاي آن را به رشته کشيده و آن¬ها را منتظم نموده است؛ و اگر نخ پاره شود، دانه¬هاي تسبيح پراکنده مي¬شوند؛ همين¬طور امام شخصي است که امّت اسلامي را منتظم نموده و تحت پرچم توحيد و اسلام درمي¬آورده و همه¬ي مسلمين را در کنار يکديگر و در مسير و هدف واحدي قرار مي¬دهد؛ و اگر امامي در جامعه نباشد، همچون امروزه به صورت کشورها و ملّت¬هاي جدا از هم و غالباً متخاصم با يکديگر درمي¬آيند.

اهمّيّت امام در جامعه¬ي اسلامي تا آن¬جاست، که اگر به عللي نتواند در جامعه حضور عيني داشته باشد، وجودش در غيبت لازم است؛ چون واسطه¬ي فيض است.

در دعای عديله آمده: «بِيُمنِهِ رُزِقَ ٱلوَريٰ و بِوُجودِهِ ثَبَتَ الاَرضُ وَالسَّماءُ: به وجود او زمين و آسمان ثبات دارد و به بركت او غير او روزي داده مي¬شود‌.

و امام صادق (ع) فرمود: «لَو بَقِيتُ الاَرضُ بِغَيرِ اِمامٍ لَساخَت : اگر زمين بدون حجّت گردد، از هم فرو پاشد.» (کافي 1/179)

با رحلت پيامبر اکرم (ص) و غصب خلافت الهي علي (ع)، دسيسه¬ها و فتنه¬ها جهان اسلام را فراگرفت، حقايق ديني يكي يكي به مسلخ دشمني¬ها و كينه¬توزي¬ها برده ¬شد و به خاطر اغراض نفساني و سياسي مفاهيم اصيل اسلامي را به نفع خويش مصادره نمودند. و از آنجا كه در اين ميان اهل بيت (ع) مانعي جدّي در برابر اين فتنه¬ها بودند؛ لذا مقابله با اين خاندان و انكار فضايلشان در رأس برنامه¬هاي اين عدّه قرار گرفت.

جمعي از مفسّران و محدّثان نيز رسالتشان را از ياد بردند و بسياري از آيات و رواياتي كه بيانگر فضايل و ارزش¬هاي اصيل اهل بيت (ع) بود ناديده گرفتند و آن دسته هم كه قابل تكذيب نبودند با ديدي ترديدگونه تفسير كردند و در باره¬ دسته¬ ديگر از فضايل اهل بيت (ع) که تحريف و ترديد برنمي¬تابيد، به سياست تشريك روي آوردند، يعني به آخوندهاي درباريشان دستور دادند، كه مثل آن فضايل را براي ديگران ـ مخصوصاً خلفا ـ‌ بتراشند.

شيعه معتقد است، طبق حديث معروفي که شيعه و سنّي از پيامبر (ص) نقل کرده¬اند: «لايَزالُ ٱلدينُ قائِماً، حَتّيٰ تَقومُ السّاعَةُ، اَو يَکونُ عَلَيکُم اِثناعَشَرَ خَليفَةً کُلُّهُم مِن قُرَيش: اين دين تا روز قيامت برپاست، تا اين¬که دوازده نفر بر شما خلافت کنند و همه¬ي آن¬ها از قريش هستند.» (صحيح بخاري 9/81) و (صحيح مسلم 2/6) پيامبر (ص) علي (ع) و يازده امام ديگر از نسل وي را با نصّ صريح در موارد مختلف و طبق احاديثي که خود اهل سنّت نقل کرده¬اند هم¬چون حديث دار، حديث منزلت، حديث غدير و... به امامت و جانشيني خودش از طرف خدا انتخاب فرموده است.

ولي اهل سنّت مي¬گويند: آنچه واقع شده درست است؛ يعني اين¬که ابوبکر با چند رأي در سقيفه به خلافت رسيده؛ عمر با تعيين خليفه¬ي اوّل؛ عثمان به وسيله¬ شوراي شش نفره¬اي که خليفه¬ي دوّم براي تعيين جانشيني خودش انتخاب کرد؛ علي (ع) که با اتّفاق آراي مهاجر و انصار که با او بيعت کردند؛ معاويه که با جنگ و کودتا و زور به خلافت رسيد؛ بقيّه¬ي بني¬اميّه که از طريق وراثت و انتخاب خليفه¬ي پيشين به خلافت رسيدند؛ خليفه¬ي اوّل بني¬عبّاس که با جنگ خلافت را از چنگ بني¬اميّه درآورد؛ بقيّه¬ي بني¬عبّاس که از طريق وراثت و انتخاب خليفه¬ي پيشين به خلافت رسيدند و آن¬گاه سلجوقيان، عثمانيان، آل¬سعود و ...،‌ همه حکومتشان شرعي و درست است.

امّا شيعه می¬گويد: اگر به فرض محال، پيامبر (ص) تعيين زمامدار جامعه¬ي اسلامي را به مردم واگذار كرده بود، باز لازم بود شرايطي براي جانشينانش تعيين كند، تا مردم در مسئله¬اي كه از طرفي برايشان سابقه نداشته؛ و از طرف ديگر،‌ سرنوشتشان برآن متوقّف است، آگاه باشند؛ و حال آن¬كه كوچك¬ترين نمونه¬اي در اين زمينه وجود ندارد.

ما در اين کتاب إن¬شاء¬الله با آيات قرآن مجيد و احاديث مورد اتّفاق شيعه و سنّي در مورد امامت به بررسي خواهيم پرداخت، تا معلوم شود، که نظر کدام¬يک از اين دو فريق در اين مورد درست است؟

دکتر رحمت الله قاضيان


کتاب امام و امامت

دکتر رحمت الله قاضیان