سایت اصول دین


وسعت و عظمت و نظم جهان


دکتر رحمت الله قاضیان

وسعت و عظمت و نظم جهان

برای پی¬بردن به نظم موجودات جهان و آن¬گاه پايه قراردادن آن به-عنوان صغرای قياس (جهان منظّم است) با يک کبرای عقلی(نظم حکايت¬گر از ناظمی آگاه و داناست)، بايد تا آنجا که می¬توانيم به بررسی موجودات جهان و رموز و پيچيدگي¬های آن¬ها بپردازيم.

هر چند آگاهي به وسعت و نظم جهان نياز به هزاران سال تحقيق دارد؛ و از طرف ديگر، نياز به ابزار و وسايل دقيق هم¬چون ذرّه¬بين، ميکرسکوب، دوربين، تلسکوب و هزاران وسيلة آزمايش ديگر در آزمايشگاه و لابراتوار و رصدخانه دارد؛ ولی خوشبختانه قبلاً هزاران دانشمند در طیّ قرن¬ها و هزاره¬ها اين کار را کرده¬اند و حاصل تحقيقات خود را در زمينه¬های مختلف در هزاران کتاب و نوشته برای ما به جا نهاده¬اند.

جهان با ميلياردها کهکشان كه هرکدام شامل ميلياردها ستاره و سيّاره است، آن¬قدر عظيم است که حتّيٰ محاسبة عظمت آن با سرعت نور هم که در يک ثانيه سيصد هزار کيلومتر طی می¬کند، مشکل است؛ ازاين¬رو، جهان آن¬قدر اسرار و مجهولات دارد که دانشمندان معترف¬اند که معلومات بشر هر چند امروزه از نظر وسعت جداً شايستة تجليل است؛ ولی بايد گفت: علم بشر به جهان، در مقابل جهلش بدان، هم¬چون قطره¬ای در مقابل دريا و سطری در مقابل کتاب بسيار قطوری است.

چنان¬که « انيشتين » گويد: بشر پس از آشنا شدن با فيزيک جديد همين¬قدر می¬تواند ادّعا کند که با الفبای کتاب آفرينش آشنا شده است.» (مقدّمة نظريّة فلسفي نسبيّت )

زمين

طبق نظر كيهان¬شناسان، زمين و ساير سيّارات منظومة شمسی ما از خورشيد جدا شده¬اند؛ حال يا طبق نظريّه¬ای انفجاری در خورشيد رخ داده و يا عبور ستارة عظيمی از کنار خورشيد سبب مدّ بزرگی در سطح آن شده و موجب جدايی زمين و ساير سيّارات اين منظومه گرديده است و يا به نحو ديگری ايجاد شده باشد.

حدّ اکثر فاصلة زمين از خورشيد 152 ميليون کيلومتر و حدّاقل آن 147 ميليون کيلومتر است و در مدّت 365 روز و 5 ساعت و 48 دقيقه و 49 ثانيه با سرعت 8/29 کيلومتر در ثانيه يک بار دور خورشيد می¬گردد. سنّ زمين سه چهار ميليارد سال است.

مساحت زمين حدود510 ميليون کيلومتر مربّع است که 135 ميليون کيلومتر مربّع آن خشکی و بقيّه آب است. گفته¬اند زمين در ابتدا هم-چون مادرش خورشيد که از آن جدا شده بود سوزان و ملتهب بوده و به تدريج پوستة آن سرد شده ولي درونش هنوز ملتهب و به صورت مايع است که بعضی جاها به صورت آتشفشان از زمين بيرون می¬آيد.

و گفته¬اند: پس از سردشدن پوستة زمين باران¬های سيل¬آسا در سطح زمين باريدن گرفت، تا با مساعد شدن سطح آن با پيدايش جانداران تک سلّولی، فعّاليّت¬های حياتی در آن آغاز شد و بالاخره به صورت امروزه با اين همه مناظر سرسبز و نباتات مختلف وحيوانات متنوع وگوناگون مخصوصاً انسان که اشرف مخلوقات است، درآمده است.

آب درياها و اقيانوس¬ها به قدري شور است كه غيرقابل استفاده براي خوردن است. بعضي ممكن است بگويند: آيا خوب نبود كه آب درياها شيرين بود؟ ولي اگر آب درياها شيرين بود، به سرعت مي¬گنديد و فاسد مي¬شد و در آن صورت هم بهترين مكان براي حشرات به ويژه حشرات سمّي بود و آن هم سبب مي¬شد‌ كه نه نباتي در روي زمين ¬ماند و نه حيواني و نه انساني. آري، در همان چيزهايي كه ما بد و شر مي¬پنداريم، حكمتي عظيم است و نشانه¬اي از خالقي حكيم و دانا و توانا.

در ميان اجسام اين فقط آب است‌ كه در حال انجماد وزن آن سبك-تر مي¬شود و اين خاصيّت تأثير مهمّي در حيات موجودات دارد؛‌ چه اگر يخ در قعر درياها و رودخانه¬ها فرو مي¬رفت، به تدريج يخ¬ها روي هم انباشته مي¬شدند‌ و درياها به صورت تودة جامدي درمي¬آمدند. امّا يخ به جاي فرورفتن در آب بر سطح آن مي¬ماند و پس از آن¬كه به اندازة كافي ضخيم شد، مانع از سرد شدن و يخ بستن آب پايين¬تر مي¬شود و در نتيجه حيوانات دريايي مي¬توانند در زير يخ به زندگي خود ادامه دهند و هنگام بهار نيز يخ به سرعت ذوب مي-شود.

زمين با حرکت وضعيش با سرعتي حدود 1600 کيلومتر در ساعت هر 24 ساعت يک بار به دور خود می¬گردد و شب و روز را به وجود می-آورد و با حرکت انتقاليش که با سرعت 8/29 کيلومتر در ثانيه انجام می-گيرد، هر سال يک بار مدار عظيمی را به طول 930 ميليون کيلومتر به دور خورشيد طی می¬کند و چهار فصل را به وجود می¬آورد که هم شب و روز و هم چهارفصل، نقش عمده¬ در زندگی انسان وساير جانداران دارند.

اگر کرة زمين در حرکت وضعيش کندتر می¬چرخيد، وقتی شب¬ها طولانی¬می¬شد، همه چيز منجمد می¬شد و وقتی روزها طولانی¬ می¬شد، نور آفتاب همه چيز را می¬سوزاند.

و اگر حرکت وضعی زمين تندتر می¬شد، فاصلة کوتاه شب و روز سبب خنثي شدن سرما و گرما می¬شد. به علاوه قوّة گريز از مرکزش آن¬قدر زياد می¬شد كه موجوداتش را به خارج از کرة زمين پرتاب می-نمود. تمايل محور زمين سبب می¬شود که در طول سال مدام از يکی از شب و روز کاسته شده و بر ديگری افزوده گردد و بدين ترتيب، «چهار فصل» به وجود آيد که يکی از عوامل اصلی حيات بر روی کرة زمين است.

«آرتور بيسر» رئيس کرسی ژئوفيزيک تحقيقات هسته¬ای دانشگاه نيويورک گويد:

«علاوه بر اين¬ها، زمين دارای حرکات ديگری است که مهم¬ترين آن¬ها حرکات دورانی کهکشان است که تمام ستارگان راه شيری من جمله خورشيد و منظومة آن را با سرعتی حدود يک ميليون و صد و سی هزار کيلومتر در ساعت، حول قطب کهکشان (هستة مرکزی) می¬گرداند. و ديگری حرکت خورشيد و منظومة آن در داخل کهکشان است که با سرعتی قريب هفتاد هزار کيلومتر در ساعت به سوی صورت فلکی «جاثی علی رکبتيه» حرکت می¬کند. و بالاخره گردش کهکشان راه شيری همراه با ميليون¬ها ستارة خويش من¬جمله خورشيد ما در عالم افلاک است که سرعت و جهتش هنوز معلوم نشده است.» (آرتور بيسر، ص 9 )

طبق نظر دانشمندان، زمين حرکت¬های ديگری هم دارد. «-فلاماريون» منجّم مشهور فرانسوی حرکات زمين را تا چهارده حرکت رسانده است. (اسلام و هيئت، ص 218)

نکتة جالب اين¬كه زمين با همة حرکاتش چنان آرام است¬که ساکنينش اصلاً احساس لرزش و حرکتی نمی¬کنند و مهد آرامش انسان و موجودات زنده است. چنان¬که قرآن مجيد فرموده: «اَلَمْ نَجْعَلِ الْاَرْضَ مِهاداً: آيا زمين را محل آرامش قرار نداديم؟» ( نبأ 6 )

مهاد از مهد است که به معنی گهواره می¬باشد و گهواره در عين حرکت محل آرامش و استراحت کودک است. آيا اين خود نشان نمی¬دهد که قادری حکيم زمين را چنان ساخته است که در عين اين همه حرکت¬ها برای زندگی انسان مناسب باشد؟

جوّ زمين (اتمسفر)

يکی از عوامل مهمّ شرايط زيست در زمين «اتمسفر» يا جوّی است که با قطر حدود هزار کيلومتر زمين را فراگرفته است. جوّ علاوه بر اين¬که سبب تنفّس انسان و ساير موجودات زنده می¬گردد، در حفظ درجة حرارت سطح زمين نقش عمده¬ای دارد و با جا به جائيش سبب انتقال بخار آب از سطح دريا به سطح خشکی و در نتيجه بارش می¬شود.

خاصيّت بسيار مهمّ ديگر جوّ زمين اين است که بسان زرهی محکم، ساکنان اين کره را از شرّ بيست ميليون سنگ¬های آسمانی که در هر شبانروز با سرعتی حدود پنجاه کيلومتر در ثانيه که به طرف زمين می-آيند، حفظ می¬کند. بدين معنی که اين سنگ¬ها به مجرّد برخورد با جوّ زمين مشتعل می¬شوند و تا به سطح زمين می¬رسند، قريب به اتّفاق آن¬ها سوخته شده و از بين می¬روند و احياناً قطعات بسيار کوچکی از تعداد بسيار کمی از آن¬هايی که بسيار بزرگ باشند، به زمين می¬رسند.

78 در صد جوّ زمين يا هوايی که استنشاق می¬کنيم، از ازت يا نيتروژن است، بيست و يک قسمت آن اکسيژن و يک درصد آن را گازهای ديگر تشکيل می¬دهند. اگر اکسيژن هوا به حدود پنجاه درصد می¬رسيد، کليّة مواد سوختنی زمين به حالت احتراق درمی¬آمد و با کوچک¬ترين جرقه¬ای از برق آسمان، جنگل¬ها به آتش کشيده می-شدند.

حيوانات هوا را که مخلوطی از اکسيژن و ازت است؛ می¬گيرند؛ اکسيژن آن را به مصرف سوخت و ساز سلّول¬های خود می¬رسانند و اسيد¬کربنيک آن را رها می¬سازند.

و برعکس، برگ نباتات که در حکم رية جانوران است، به کمک نور خورشيد، اسيد کربنيک هوا را جذب می¬کنند، کربن آن را در تنة درخت به صورت چوب درمي¬آورند و اکسيژن آن را آزاد می¬سازد؛ و بدين ترتيب، موازنة بين اکسيژن و کربن در هوا که اوّلی مورد نياز حيوانات و دوّمی مورد نياز نباتات است، همواره باقی می¬ماند.

هوا‌ از گازهايي تركيب شده كه هر يك به مقدار معيّني در هوا موجودند كه اگر بر آن اندازه، افزوده گردد يا كاسته شود‌ و نسبت ميان گازها به هم بخورد، زندگي دشوار، بلكه غيرممكن خواهد شد. اگر بر «گاز انيدريك كربنيك» «بي¬اكسيد دوكربن» هوا مقداري افزوده شود،‌ درجة حرارت هوا به قدري بالا خواهد رفت‌ كه قابل تحمّل نخواهد بود و اگر افزايش به يك مقدار معيّني برسد،‌ اختناق مي¬آورد و همة جانداران خفه خواهند شد. و اگر از مقدار موجود كاسته شود،‌ زندگي بر هم خواهد خورد؛ چون اين گاز براي نباتات غذاي بسيار مهمّي است؛ نباتات كه كم يا نابود شدند،‌ حيوانات و انسان¬ها نيز نابود مي¬شوند؛ چون آن¬ها از نباتات تغذيه مي¬كنند.

گازهاي ديگري نيز به مقدار معيّني در هوا موجودند كه اگر بر مقدار آن¬ها افزوده گردد و يا از مقدار آن¬ها كاسته شود، در زندگي اختلال رخ خواهد داد.

آيا اگر تمام دانشمندان با يكديگر همكاري كنند،‌ مي¬توانند چنين هوايي كه اجزائش داراي نسبت مخصوص هستند،‌ بر روي زمين ايجاد كنند؟ هرگز. پس چگونه مادّة كر و كور و بي¬شعور مي تواند چنين قدرتي داشته باشد؟

«فرانک آلن» استاد فيزيک زيستی دانشگاه «کورثل» کانادا می¬گويد:

«اگر زمين به کوچکی ماه و قطر آن يک چهارم قطر کنونی آن بود، نيروی جاذبة زمين (که به يک ششم جاذبة فعلی تنزّل می¬يافت) ديگر برای نگه¬داشتن آب¬ها و هوا بر روی آن کفايت نمی¬کرد و درجة حرارت به صورت¬ کُشنده¬ای بالا می¬رفت. به عکس، اگر قطر آن دو برابر قطر کنونی بود، سطح زمين چهار برابر سطح فعلی و نيروی جاذبه دو برابر نيروی کنونی می¬شد و ارتفاع جوّ به شکل خطرناکی تقليل پيدا می¬کرد و فشار هوا از يک کيلوگرم بر سانتي¬متر مربّع به دو کيلوگرم بالا می¬رفت و همة اين عوامل عکس¬العمل شديدی بر روی زندگی می¬داشت. نواحی زمستانی بسيار زياد می¬شد و جاهای قابل سکونت به صورت قابل ملاحظه¬ای کاهش پيدا می¬کرد. نقاط اجتماع مردم از يکديگر دور و وسائل ارتباطی بسيار دشوار يا تقريباً غيرممکن می¬شد.» (اثبات وجود خدا، ص 21 )

خاک

خاک ظاهراً بی¬ارزش¬ترين موجودات روی زمين است؛ مادّه¬ای که نه نور دارد و نه حرارت، نه زيبايی و نه حسّ و نه حرکت. به طوری که وقتی می¬خواهند چيزی را به بی¬ارزشی و پستی توصيف کنند، می-گويند: «بی¬ارزش¬تر و پست¬تر از خاک است».

ولی از همين خاک با اين خصوصيّات همة نباتات و حيوانات و انسان¬ها آفريده می¬شوند؛ از همين خاک اين همه گل¬های رنگارنگ و زيبا و ميوه¬های متنوّع و حيوانات گوناگون و بالاتر از همه انسان با اين همه عقل و فکر و انديشه به وجود می¬آيد؛ و از همين خاک چشم و مغز با آن همه ظرافت و توان ساخته شده¬اند.

نباتات نه فقط خودشان زنده¬اند و دارای کلّيّة آثار حيات هم¬چون تنفّس، تغذيه، توليد مثل و غيره می¬باشند؛ همان¬طوری که گفتيم، هم سبب متعادل نگاهداشتن هوا مي¬باشند و هم به طور مستقيم يا غيرمستقيم وسيلة تغذية انسان و حيوانات هستند.

از خاك نه فقط اين همه ميوه¬هاي گوناگون وجود دارد، بلكه از هر ميوه¬اي هم انواع بسياري وجود دارد. مي¬گويند: در هند سيصد قسم انبه وجود دارد و مي¬گويند: در باغ كشاورزي پاريس بيش از پنج هزار قسم انگور موجود است كه آن¬ها را با شماره معرّفي مي¬كنند. همين طور است انواع سيب¬ها، زردالوها، هلوها، خربزه¬ها و... آيا اين نوع محصولات و گوناگون بودن كارخانة خلقت، نشانة آن نيست كه موجودي در كمال قدرت و دانايي اين كارخانة عظيم را از روي علم و حكمت بي¬پايانش به وجود آورده و آن را اداره مي¬كند، و هزاران سال است كه اين روش را ادامه مي¬دهد، نه خستگي بر آن عارض مي-شود و نه اشتباهي در كار او رخ مي¬دهد؟

«کرسی موريسن» دانشمند معروف آمريکايی می¬گويد:

«دنيا طوری خلق شده که هر چيزی در جای خود قرار دارد. کلفتی قشر زمين به همان اندازه¬ای است كه واقعاً ضرورت دارد و عمق درياها به قدری است که اگر چند ذرع از آن¬چه هست عميق¬تر بود، اکسيژن کافی به موجودات زنده نمی¬رسيد و ديگر نباتی در زمين نمی¬روئيد. زمين در 24 ساعت يک بار می¬چرخد و اگر اين چرخيدن اندکی طولانی¬تر می¬شد، حيات بر روی زمين ميّسر نبود. سرعت گردش زمين به دور خورشيد اگر کمی بيشتر يا اندکی کمتر از آن¬چه هست بود يا در اين¬جا حياتی وجود نداشت و يا اگر هم وجود داشت، تاريخ تکوين آن غير از اين می¬بود که هست.» ( راز آفرينش انسان، ص 176)

كوه¬ها

امروزه دانشمندان از نظر علمي حقايق مسلّمي در مورد كوه¬ها و فوايد بسيار لازم و ضروري آن¬ها براي زمين و ساكنانش به اثبات رسانده¬اند، از جمله:

1 ـ وجود كوه¬ها بر سطح زمين سبب مي¬شود كه اثر جزر و مدّ كه نتيجة جاذبة ماه وخورشيد است، در خشكي¬ها به حدّاقلّ برسد. اگر سطح زمين را خاك¬ نرم فراگرفته بود، جزر و مدّي هم¬چون درياها در آن به وجود مي¬آمد و قابل سكونت نبود.

2 ـ ريشه¬هاي كوه¬ها كه در زير خاك¬ها به هم پيوسته است، چون زرهي گرداگرد زمين را گرفته¬اند؛ و اگر كوه¬ها نبودند، فشارهاي داخلي زمين ناشي از گازهاي دروني و موادّ مذاب دائماً مناطق مختلف را به حركت درمي¬آورد و آرامشي نداشت. هم¬اكنون كه گه¬گاه فشارهاي درون زمين كه زياد مي¬شوند، زلزله¬هاي ويرانگري در نقاط مختلف به وجود مي¬آيد و اگر كوه¬ها نبودند، اين زلزله¬ها دائمي بود.

علي(ع)‌ مي¬فرمايد: «فَطَرَ الْخَلائِقَ بِقُدْرَتِهِ، وَ نَشَرَ الرِّياحَ بِرَحْمَتِهِ وَ وَتَّدَ بِالصُّخُورِ مَيَدانِ اَرْضِهِ: مخلوقات را با قدرت خود آفريد و با رحمتش بادها را به حركت درآورد و به وسيله¬ كوه¬ها اضطراب و لرزش زمين را به آرامش تبديل كرد. (نهج البلاغه، خطبة اوّل )

3 ـ كوه¬ها چون دندانه¬هاي يك چرخ، پنجه در قشر هواي اطراف زمين افكنده و آن را با خود حركت مي¬دهند. اگر سطح زمين صاف بود، حركت سريع دوراني زمين به دور خود سبب برخورد دائمي با قشر هوا اوّلاً، سبب توفان¬هاي شديد در همه¬جا مي¬شد؛‌ ثانياً، حرارت فوق-العادّه¬اي كه بر اثر اين تماس پيدا مي¬شد، زندگي را مشكل مي¬كرد.

4 ـ‌ و مهم¬تر از همه اين¬كه خورشيد كه به اقيانوس¬ها و درياها مي-تابد، سبب تبخير آب آن¬ها مي¬شود. باد اين بخارها را به روي خشكي¬ها مي¬آورد و با برخورد با كوه¬ها سرد مي¬شوند و به صورت نزولات آسماني بر روي زمين فرو مي¬ريزند و آب¬هايي كه در روي كوه¬ها و دشت¬ها به زمين فرو مي¬روند، به شكل چشمه و هم¬اكنون به وسيلة چاه¬هاي عميق و نيمه¬عميق از زير زمين بيرون آورده مي¬شوند و از آن¬ها براي آشاميدن و آبياري مزارع استفاده مي¬كنند؛ و بدين ترتيب، معلوم مي¬شود كه كوه¬ها در تأمين آب براي رويش نباتات و درختان و آن¬گاه زندگي حيوان و انسان تأثير به سزا دارند.

به نقشة روي زمين هم توجّه شود، درمي¬يابيم كه شهرها و آبادي¬ها در دامنة كوه¬ها بنا شده¬اند، تا از آب ذخيره¬شده در كوه¬ها كه به صورت رودها و چشمه¬هايي كه از دامنه¬هاي آن¬ها جاري است، براي آشاميدن و كشاورزي استفاده كنند.

باد و باران

براي هر خردمندي بديهي است كه ماية حيات همة موجودات زندة روي زمين از آب است؛ چنان¬كه قرآن كريم هم مي¬فرمايد: «وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ: و هر چيز زنده¬اي را از آب پديد آورديم.» (انبيا 30 )

آري، خداوند زمين را طوري ساخته است كه وسايل زندگي و معيشت براي موجودات زنده و در رأس آن¬ها انسان فراهم گردد. بدين بيان كه زمين كاملاً مسطّح نيست، بلكه به صورت پستي و بلندي¬هايي است. آب¬هاي روي زمين كه در پستي¬ها به¬نام اقيانوس¬ها قرار دارند، با تابش آفتاب بخار شده و به¬ صورت ابرهايي درمي¬آيند. آن¬گاه ابرها به وسيلة باد به طرف خشكي¬ها تا روي كوه¬ها رانده مي¬شوند؛ و چون به كوه¬ها برخورد كردند، سرد شده و به صورت بارش بر زمين مي¬ريزند؛ و بدين وسيله نباتات مختلف مي¬رويند. آن¬گاه حيوانات مختلف و انسان¬ها از فراورده¬هاي نباتي اعمّ از ميوه و برگ و ساقه و ريشة آن¬ها استفاده مي¬كنند؛ و بدين ترتيب، چرخة زندگي در روي زمين به گردش درمي¬آيد.

قرآن كريم بعد از بيان بخشي از آيات آسماني، مي¬فرمايد: «وَالْاَرْضَ مَدَدْناهَا وَ اَلْقَيْنا فِيها رَواسِيَ وَ اَنْبَتْنا فِيها مِنْ كُلِّ شَيْءٍ مَوْزُونٍ؛‌ وَ جَعَلْنا لَكُمْ فِيها مَعايِشَ وَ مَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرازِقِينَ: و زمين را گسترديم و در آن كوه¬هايي استوار افكنديم و در آن هر چيز را به اندازه براي خوراك انسان و حيوانات رويانديم؛ و در زمين انواع وسايل معيشت نه تنها براي شما و دام¬هايي كه شما وسيلة تغذية آن¬ها را فراهم مي¬آوريد، بلكه براي آن دسته از حيواناتي هم كه شما روزي آن¬ها را نمي¬دهيد، فراهم نموده-ايم. ( حجر 19)

نباتات ـ اعمّ از گياهان و درختان ـ كه تنوّع آن¬ها به صدها هزار مي¬رسد، منبع غذايي براي انسان و حيوانات مختلف مي¬باشند؛ و امروزه با پي بردن به خواص بسياري از آن¬ها واقعاً دريافته¬اند كه هر يك از آن¬ها دفتري از معرفت كردگارند.

امام باقر (ع) در تفسير اين آيه فرموده:‌ يعني خداي تعالي در كوه¬ها معادن طلا و نقره و جواهرات و مس و روي و قلع و زرنيخ آفريده است. (تفاسير قمي و نورالثّقلين )

قرآن¬كريم بعد از بيان مطالبي پيرامون نقش كوه¬ها و نباتات، به اهمّيّت بادها پرداخته مي¬فرمايد: «وَ اَرْسَلْنَا الرِّياحَ لَواقِحَ فَاَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَاَسْقَيْناكُمُوهُ وَ مَا اَنْتُمْ لَهُ بِخازِنِينَ: بادها را براي بارورساختن فرستاديم؛‌ سپس از آسمان آبي فروباريديم و با آن سيرآبتان كرديم و اين شما نبوديد‌ كه آن را ذخيره كرده بوديد. (حجر 22)

چه بادها هم باعث تلقيح و بارور شدن گياهان و درختان مي¬شوند و هم ابرهاي مختلف را به هم پيوند داده و با برخورد و آميزش آن¬ها سبب پديد آمدن رعد و برق و آن¬گاه ريزش بارش در سطح زمين مي¬شوند و نباتات و حيوانات و انسان¬ها از آن سيراب مي¬شوند .

«وَ مَااَنْتُمْ بِخازِنِينَ: شما نگهدارندة آب¬ها نيستيد» يعني اين خداست كه با ذخيره كردن آب¬ها در اقيانوس¬ها و درياها و آن¬گاه تبخير آن¬ها به وسيلة اشعّة خورشيد و ريزش آن بر روي زمين و جاري شدن آن و ريختن دوبارة آن در درياها، هرگز اين خزينه¬هاي آب خدا خالي نمي¬شود. و شايد مقصود اين باشد كه بسياري از بارش¬ها در زمين فرو مي¬روند و آن¬گاه با بيرون آمدن آن¬ها در نواحي پست¬تر به صورت رودها و چشمه¬ها و قنات¬ها و امروزه چاه¬هاي عميق و نيمه¬عميق دراختيار انسان¬ها قرار مي¬گيرد.

نتيجه: حجم زمين، فاصلة آن با خورشيد، حرکات وضعی و انتقاليش به دور خود وخورشيد، نيروی جاذبه و دافعه¬ای که از اين حجم و حرکت به وجود می¬آيد، مواد مختلفی که در زمين برای پيدايش و ادامة حيات موجودات زنده مخصوصاً انسان لازم است، کوه¬ها و درّه¬ها و درياها و اقيانوس¬ها و گل¬ها و گياهان و ميوه¬ها و حيوانات بسيار متنوّع و مختلف، همه و همه را خداوند حکيم و مهربان در روی اين کرة خاکی ساخته است و همه را مسخّر انسان نموده و در اختيار او قرار داده است. راستی می¬توان باور کرد که همة اين شرايط زيست برای انسان که به ميليون¬ها بالغ می¬¬گردد، همه بدون نقشه و حساب و کتاب قبلی، بلکه طبق تصادف و اتّفاق به وجود آمده باشند؟

«كرسي موريسن» گويد:

قطر كرة زمين،‌ مقدار مسافت آن از آفتاب، كلفتي قشر زمين، كيفيّت آب و هوا و اشعّة حيات¬بخش خورشيد، مقدار آب،‌ اسيدكربنيك‌ و نيتروژن، و پيدايش انسان و ادامة حياتش، همه علامت آن است¬كه نظم و ترتيبي در كار است و مقصد و مقصودي در پيش. به علاوه بر طبق قوانين مسلّم رياضي احتمال آن¬كه اين همه عوامل عجيب و غريب در آن واحد در روي سيّاره¬اي ظهور كند، نسبت يك در ميليارد است، در مقابل اين همه شواهد و دلايل انكارناپذير و در مقابل اين نكتة مهمّ‌ كه قواي مغز چيزي ماوراء مادّه است. آيا عقل اجازه مي¬دهد كه خطّ بطلان بر همة شواهد و دلايل بكشيم و به يك احتمال يك در ميليارد احتمال بچسبيم و بگوييم: حيات و موجوديّت ما جملگي ناشي از تصادف و اتّفاق است؟! ( راز آبرينش انسان، ص 186)

«امام صادق (ع)» در «توحيد مفضّل» به «مفضّل» می¬فرمايد: «ای مفضّل، اوّلين عبرت و نخستين دليل بر وجود آفريدگار جهان، آماده بودن اين عالم و تأليف اجزاء آن و نظمش است، آن¬چنان که می¬باشد. چه تو هرگاه در مورد عالم تفکّر و تعقّل کنی، آن را هم¬چون سرايی خواهی يافت که ساخته¬اند و آن¬چه را بندگانش به آن نيازمندند، در آن آماده می¬باشد. پس آسمان هم¬چون سقفی برافراشته شده و زمين هم¬چون فرشي گسترده گشته، و ستارگان هم-چون چراغ¬ها چيده شده و جواهرات در کوه¬ها هم¬چون ذخائر اندوخته گشته و هر چيزی در آن برای مصلحتی قرار داده شده؛ و انسان هم¬چون کسی است که اين خانه را به او بخشيده¬اند و هر آن¬چه در او است به او واگذارده¬اند و اقسام نباتات را برای منافع او آماده نموده¬اند و انواع حيوانات را به جهت مصالح و منافع او آفريده¬اند. پس در اين امور دلالت¬های روشنی است بر اين¬که عالم با تقدير وحکمت و نظام و هماهنگی خلق شده و اين¬که خالق جهان يگانه است و او همان کسی است که آن را تأليف نموده و بعضی از اجزای آن را با اجزاء ديگرش نظم داده است.» ( بحارالانوار 3/61)

خورشيد

دانشمندان معتقدند خورشيد ما حدود پنج ميليارد سال پيش متولّد شده و تا پنج ميليارد سال ديگر به نورافشانی خود ادامه می¬دهد. خورشيد با کرة زمين حدود 150 ميليون کيلومتر فاصله دارد. دانشمندان وزن خورشيد را معادل دو ميليارد ميليارد تن برآورد كرده¬اند. حجم کرة زمين هزار و هشتاد و سه ميليارد و نهصد و پنجاه و پنج ميليارد ميليارد تن است. حجم خورشيد يک ميليون و سيصد و نود و يک هزار برابر زمين است.

قطر خورشيد 1390 هزار کيلومتر يعنی 108 برابر زمين است. جرم خورشيد تقريباً هزار بار بيش از مجموع سيّارات، قمرها، سيارک¬ها و سيّاره¬های دنباله¬داری است که به دور آن می¬گردند و جاذبة خورشيد چنان است که تمام اجرام اطراف خود را نگه داشته و آن¬ها را وادار کرده که به دورش بچرخند. اگر به فرض زمين در مرکز خورشيد باشد، ماه می¬تواند همين مداری را که به دور زمين می¬گردد به درونش بگردد. دمای سطح خورشيد¬5500 درجة سانتي¬گراد است و در مرکز خورشيد دما تقريباً به چهارده ميليون درجة سانتی¬گراد می¬رسد. خورشيد در ثانيه چهار ميليون تن از جرمش را تبديل به انرژی می¬کند، ولی آن¬قدر بزرگ است که اين نقصان در طیّ ساليان دراز کم¬ترين اثر محسوسی در نور و حرارت آن ندارد. (خورشيد، نوشتة ايزاك آسموك، ص 16 )

خورشيد که مرکز منظومة شمسی است مثل زمين يک حرکت وضعی به دور خود دارد که در هر 5/25 روز يک بار انجام مي¬شود و اين حرکت وضعی خورشيد به دور محور خودش به طرف همان سمتی است که زمين به دور خورشيد می¬چرخد.

خورشيد يک حرکت انتقالی هم دارد که در ثانيه 5 / 19 کيلومتر به سوی شمال در حرکت است که سيّارات خانوادة منظومة شمسی را نيز با خود همراه می¬برد.

خورشيد حرکت سوّمی به دور مرکز کهکشان دارد که اين حرکت را با سرعت ساعتی هفتاد و دو هزار کيلومتر انجام می¬دهد و مدار گردش اين حرکت خورشيد به قدری وسيع است که آن را در 220 ميليون سال يک بار طی می¬کند که در اين گردش نيز سيّارات و اقمار منظومة شمسی را با خود می¬برد. حرارت و نور خورشيد،‌ موجب رشد و نموّ گياهان و ادامة حركت و حيات حيوانات و انسان مي¬باشد.

ماه

كرة ماه 49 مرتبه از زمين كوچك¬تر است. فاصلة متوسّط ماه از زمين حدود 384 هزار كيلومتر مي¬باشد؛ ازاين¬رو، نور آن كمي بيش از يك ثانيه به ما مي¬رسد. سرعت سير ماه به دور زمين تقريباً هر ثانيه يك كيلومتر است و كمي بيش از 29 روز يك بار به دور زمين مي¬گردد و آن سمت ماه كه رو به زمين است، هميشه ثابت است.

گردش منظّم ماه به دور زمين، تقويم طبيعي جالبي براي انسان به وجود آورده است. روشنايي ملايم آن در بسياري از شب¬ها تا حدودي به انسان و حيوانات كمك مي¬كند كه راه خود را بيابند. جزر و مدّ ماه بر روي درياها فوايد مهمّي در زندگي بشر دارد.

«امام صادق (ع)»‌ در «توحيد مفضّل» مي¬فرمايد: «در تاريك بودن شب براي انسان منافعي است و او را وادار به استراحت مي¬كند؛ ولي چون در شب هم گاهي به روشنايي احتياج است و بسيار كسان هستند كه به واسطة تنگي وقت يا شدّت گرماي روز مجبورند شب كار كنند و نيز مسافريني‌ كه در شب حركت مي¬كنند، به روشنايي احتياج دارند. خداوند حكيم ماه و ستارگان را قرار داده، تا با نورافشاني خود وسيلة آسايش خلق او گردند و با حركات منظّم خود راه را به مسافرين نشان دهند و مسافرين و كشتي¬نشينان را از خطر گم¬شدن رهايي بخشند.» (بحارالانوار 3/113 )

ساير سيّارات منظومة شمسی.

غير از زمين هشت سيّارة ديگر به دور خورشيد می¬گردند و از آن کسب نور و گرما می¬کنند، بدين ترتيب:

1 ـ عطارد (تير): عطارد با فاصلة 58 ميليون کيلومتر از خورشيد نزديک-ترين سيّاره بدان است و تنها يک طرفش هميشه رو به خورشيد است؛ ازاين¬رو، آن سمت عطارد كه به طرف خورشيد است بسيارگرم وسوزان است، به طوری¬که سرب را ذوب مي¬كند؛ در حالی که طرف ديگرش آن¬قدر سرد است که اگر اکسيژنی آن¬جا بود منجمد می¬شد.

عطارد با قطر 4852 کيلومتر از زمين کوچک¬تر و از ماه بزرگ¬تر است. اين سيّاره به هنگام طلوع و غروب خورشيد ديده می¬شود. عطارد 88 روز يک بار به دور خودش و درست 88 روز هم يك بار به دور خورشيد مي¬گردد؛ عطارد حرکت انتقاليش را به دور خورشيد با سرعت ثانيه¬ای 5/47 کيلومتر انجام مي¬دهد.

2 ـ زهره (ناهيد): زهره کمی از زمين کوچک¬تر است و مدار حرکتش بين عطارد و زمين است و فاصله¬اش تا خورشيد 108 ميليون کيلومتر است. زهره همانند عطارد به هنگام طلوع و غروب آفتاب ديده می¬شود و به ستارة صبح هم معروف است. حرارت سطح زهره بسيار زياد است، يکی به خاطر نزديکيش به خورشيد و ديگر به واسطة جوّی از اسيدسولفوريک چگالی که حاصل آتشفشان¬های فعّال آن است آن را احاطه کرده و مانع برگشت حرارت وارده از خورشيد به سطح آن سيّاره به خارج است؛ ازاين¬رو زهره ¬چون عطارد برای زندگی انسان مناسب نيست. زهره در مدّت 224 روز و 16 ساعت و 48 دقيقه يک بار با سرعت 348 کيلومتر در ثانيه به دور خورشيد می¬گردد.

3 ـ مريخ: مريخ با فاصلة 228 ميليون کيلومتر از خورشيد بعد از زمين قرار گرفته و در مدّت 398 روز با سرعت 26 کيلومتر در ثانيه يک بار به دور خورشيد می¬چرخد. مرّيخ کره¬ای است کوچک با قطر 6784 کيلومتر. جوّ مريخ از دی¬اکسيد کربن و کمی بخار آب تشکيل شده است. اين سيّاره بيش از همة سيّارات ديگر شرايط حيات دارد؛ ازاين¬رو بيش از ديگر سيّارگان مورد توجّه دانشمندان است¬که اسرار ش را کشف کنند.

مرّيخ مانند زمين در مدّت 24 ساعت و 37 دقيقه يک بار به دور خورشيد می¬گردد و مانند زمين چهار فصل دارد؛ ولی فصل-هايش دو برابر فصل¬های کرة زمين است. هوای مريخ از زمين سردتر است، بدين معنی که حدّاکثر دمای آن در تابستان از 27 درجة سانتی-گراد تجاوز نمی¬کند و در زمستان به 58 درجه زير صفر می¬رسد.

4 ـ مشتری (برجيس): مشتری با قطر 142000 کيلومتر عظيم¬ترين سيّارة منظومة ماست. قطر مشتری 11 برابر قطر زمين است و سطح آن 150 برابر سطح زمين است. حجم مشتری 1312 برابر حجم زمين و بزرگی آن بيش از دو برابر بزرگی مجموع بقية سيّارات منظومة شمسي است. اين سيّاره مدّت 9 ساعت و 5 دقيقه و 41 ثانيه يک دور به دور خود می¬گردد و مدّت 11 سال و 315 روز با سرعت 13 کيلومتر در ثانيه يک بار به گرد آفتاب می¬گردد. مشتری 15 ماه دارد كه بزرگ¬ترين آن¬ها (کانی¬ميد) از عطارد بزرگ¬تر است.

5 ـ سيّارگان ميان مريخ و مشتری: ميان دو ستارة مريخ و مشتری حدود هزار سيّارة کوچک وجود دارد که حجم آن¬ها از 100 تا 400 کيلومتر می¬باشد و احتمالاً بقايای ستارة بزرگی باشند که منفجر شده است.

6 ـ زحل (کيوان): قطر زحل 9 برابر زمين و حجم آن 745 برابر زمين است؛ ولی از آن¬جا که زحل از مادّة کم¬وزنی تشکيل شده، وزن آن حدود صد برابر زمين است. زحل با فاصلة 1428 ميليون کيلومتر از خورشيد هر 5/29 سال يک بار با سرعت 9/5 کيلومتر در ثانيه به دور خورشيد می¬گردد و هر10 ساعت و 15 دقيقه يک بار به دور خودش. زحل هم¬چون مشتری از گازها تشکيل يافته است و حدود هفت حلقة يخ و سنگ در اطراف آن تشخيص داده شده است. زحل 21 قمر دارد.

7 ـ اورانوس: اورانوس 63 برابر زمين است و در فاصلة¬ 287 ميليون کيلومتری خورشيد قرار دارد و با چهار قمر در 84 سال و 7 روز با سرعت 6700 متر در ثانيه يک بار به دور خورشيد و در مدّت ده ساعت و هشت دقيقه يك بار به دور خود مي¬گردد. اورانوس در سال 1781 ميلادی توسّط «هرشل» ستاره¬شناس انگليسی کشف گرديد.

8 ـ نپتون: نپتون که چندين برابر زمين است، در فاصلة 5/4 ميليارد کيلومتری خورشيد قرار دارد و با يک قمر در مدّت 164 سال و 280 روز و با سرعت5400 متر در ثانيه يک بار به دور خورشيد می¬گردد. نپتون كه در سال 1846 توسّط دو دانشمند به نام¬های «لووريه» و «گاله» کشف شد، در مدّت 15 ساعت و 40 دقيقه يک بار به دور خود می¬چرخد. اورانوس و نپتون تقريباً به اندازة يکديگرند و بخش اعظم آن¬ها از گازها و گازهای مايع تشکيل شده و جزء جهان¬های سردند، به طوری که دمای ابری كه اورانوس و نپتون بر فراز خود دارند، حدود منهای 200 درجة سانتی¬گراد است.

9 ـ پلوتون: پلوتون که از ماه هم کوچک¬تر است، در فاصلة حدود¬60 ميليارد کيلومتری خورشيد قرار گرفته است. پلوتون دورترين سيّارة کشف¬شدة منظومة شمسی است که در سال 1930 توسط «دکتر لاول آمريکايی» کشف شد. گردش پلوتون به دور محور خودش شش روز و نه ساعت طول می¬کشد و گردش انتقالی آن به دور خورشيد در مدت 249 سال با سرعت 4700 متر در ثانيه انجام می¬پذيرد. پلوتون سيّاره¬ای سرد، کوچک و دور است که از يخ و گرد و غبار تشکيل يافته و قمری به اسم «چارون» هم دارد.

بدين ترتيب، خانوادة خورشيد چهل عضو يعني نه سيّاره و سی و يک قمر دارد.

پيدايش و مرگ ستارگان

نظرية بيگ¬بنگ (انفجار بزرگ): در سال¬ 1920 يک اخترشناس آمريکايی به نام «ادوين هابل» کشف کرد که کهکشان¬ها دور می¬شوند. اين کشف منجر به دو نظريّة مهّم شد: يکی اين¬که کيهان در حال انبساط است و دوّم نظريّة انفجار بزرگ.

نظريّة انفجار بزرگ يعنی اين¬که ابتدا تمام جهان مادّی ـ اعمّ از ثوابت و سيّارات و کهکشان¬ها و سحابي¬ها ـ به صورت کره¬ای عظيم و بسيار تيره بوده و حدود 15 تا 20 ميليارد سال پيش يک انفجار عظيم (بيگ بنگ) در آن رخ داده و به صورت قطعه ابرهای عظيمی از گازها درآمد. اين قطعه ابرها به تدريج متراکم گشتند و به صورت همة ثوابت و سيّارات و کهکشان¬ها درآمدند و بعضی از آن¬ها هنوز به صورت سحابي¬های عظيم وجود دارند. خورشيد ما حدود پنج ميليارد سال پيش شکل گرفته است؛ ولی به هر حال همة کرات و کهکشان¬ها و سحابي¬ها هنوز در اثر آن انفجار عظيم اوّليّه به حرکت خود ادامه داده و دور می¬شوند. (مرز نهايي فضا، نوشتة لارنس، ترجمة محمّدرضا شادرو )

باتوجّه به آن¬که قطر خورشيد1390 هزارکيلومتر است، ستارگانی به نام غول¬های بزرگ وجود دارند که قطرشان حدود 800 ميليون کيلومتر است. (تولّد و مرگ ستارگانف ص 23 )

ستارگان نوترونی با سرعت زياد ـ غالباً به دفعات بسيار ـ حتّيٰ ششصد بار در ثانيه ـ به دور ستارگان معمولی می¬گردند و با نيروی جاذبة قوی خود به آرامی مواد آن ستارگان معمولی را به سوی خود جذب می¬کنند و آن¬ها را متلاشی می¬سازند. وزن يک فنجان پر از مادّة نوترونی 331 تريليون کيلوگرم است. (همان)

ستارة بتای قنطورس بيش از 8200 بار و ستارة رجل¬الجبار (پای شکارچی) بيش از 52000 بار درخشان¬تر از خورشيد ماست. (همان)

با توجّه به اين¬که نور در هر ثانيه سيصد هزار کيلومتر می¬پيمايد، بايد دانست، نوری که از بعضی از ستارگان دور به وسيلة يک تلسکوب قرن بيستمی به چشم می¬خورد پانزده ميليون سال پيش سفر خود را به سوی ما آغاز کرده است، يعنی ميلياردها سال پيش از پيدايش زمين و خورشيد؛ و ازاين¬رو، شايد ستارگانی که ما اکنون در آن دوردست¬ها می¬بينيم، به محل ديگری منتقل شده يا از بين رفته باشند.

ستارگانی هستند که جرمشان يک دهم خورشيد ماست. اين ستارگان کم¬جرم کاملاً تيره و کم نورند و روشنايی آن¬ها حدود يک صدم خورشيد است. و اين در حالی است که ستارگانی هم در آسمان وجود دارند که جرم آن¬ها چهل تا پنجاه برابر خورشيد است و حدود يک ميليون برابر خورشيد روشنايی دارند، ولی جرم اکثر ستارگان معادل جرم خورشيد ماست. قطر سحابي¬ها از چند ميليون کيلومتر تا حدود يک سال نوری است. ( مجلّه كاوش، شمارة 5، مرگ ستاره و كوتوله ها، ص 23 )

شعرای يمانی درخشان¬ترين ستارة¬ آسمان همدم کوتولة سفيدي است. كوتوله¬هاي سفيد بسيار کوچک و معمولاً به اندازة کرة زمين¬اند. با اين وجود دمای سطح آن¬ها ده تا پنجاه هزار درجه است. (مجلّه كاوش، شمارة 6،‌ ص 41)

دمای ستارگان پرجرم در نواحی مرکزی به 700 ميليون درجة سانتی¬گراد مي¬رسد و با تغييراتی که در اثر سوخت مواد آن¬ها روی می¬دهد، مرکز ستاره بيشتر تبديل به اتم¬های آهن شده، آن¬گاه تبديل به ابرنواختر مي¬شود،‌ يعني نورش ميليون¬ها برابر گشته و منفجر می¬گردد. به طوری که در مدّت چند روز، نور ستاره با کلّ نور کهکشانی که ستاره در آن قرار دارد، برابری می¬کند. تخمين زده می-شود که در هر قرن سه يا چهار انفجار ابرنواختری در کهکشان روی می¬دهد. (دانش عصر فضا، ص 83)

تعداد و عظمت اجرام آسمانی

پس از تحقيقات و بررسی¬های پيگير در مورد کهکشان¬ها، دانشمندان به اين نتيجه رسيده¬اند که حدّاقلّ صد هزار ميليون کهکشان وجود دارد و در هر کهکشان حدّ اقلّ صد هزار ميليون ستاره موجود است؛ بنابراين، تعداد ستارگان ده هزار ميليارد است. (دانش عصر فضا، ص 94)

وزن کهکشان ما دويست ميليارد برابر وزن خورشيد است و وزن خورشيد 330 هزار برابر زمين است و وزن زمين 59555 ميليارد ميليارد تن است؛ ازاين¬رو، وزن کهکشان ما رقم 393030 تن که 33 صفر در جلو آن باشد خواهد بود. (دانش عصر فضا، ص 94 )

فضايی ¬که تاکنون برای بشر کشف شده ميليون¬ها ميليارد سال نوری است.

«آرتوربيسر» رئيس¬ ژئوفيزيک و معاون تحقيقات هسته¬ای دانشگاه نيويورک گويد:

«فاصلة يک لبه تا لبة ديگر کهکشان حدود صد هزار سال نوری و ضخامت قسمت ميانی آن چيزی حدود 25 هزار سال نوری است... خورشيد ما که همراه با منظومة خود پهنه¬ای به قطر حدود پانزده هزار ميليون کيلومتر از فضای بي¬کران را اشغال کرده است، در اين تودة عظيم در فاصلة حدود سی هزار سال نوری از مرکز کهکشان قرار دارد، هم¬چون ذرّة شنی در اقيانوس عالم شناور است و نسبت به نزديک¬ترين خورشيد همساية خود حدود 3/4 سال نوری فاصله دارد. (زمين، نوشتة آرتور بيسر، ص 3)

حرکت ستارگان

ستارگان از ده تا سه هزار کيلومتر در ثانيه از جنوب به شمال يا از شمال به جنوب در حرکت¬اند؛ چنان¬که خورشيد با سرعت ثانيه¬ای 5/19 کيلومتر به طرف شمال در حرکت است. گروهی از ستارگان با هم و بعضی به تنهايی حرکت می¬كنند. هرکهکشان که حدّاقلّ از صد هزار ميليون ستاره تشکيل شده، از يک سو هم¬چون فرفره¬ای به دور خود می¬چرخد و از سوی ديگر در فراخنای فضا از سويی به سوی ديگر حرکت می¬کند.

جاذبة عمومی

جاذبة عمومی يعنی اجسام و کرات يکديگر را جذب می¬کنند، هرچه فاصلة اجسام به کره¬ای نزديک¬تر باشد، آن¬ها را بيشتر جذب می¬کند و هر چه جسم کره¬ای بزرگ¬تر باشد، نيروی جاذبه¬اش قوي¬تر است. ازاين¬رو کرات بزرگ تر اجسام وکرات کوچک¬تر را جذب می¬کنند؛ بدين ترتيب، بايد همة اجرام آسمانی يکديگر را جذب کنند و به صورت تودة واحدی درآيند؛ ولی قانون گريز از مرکز که در تمام کرات آسمانی که حرکت دورانی دارند، سبب می¬شود که هر کره¬ای در مدار خودش ثابت باشد. چنان¬که وقتی آتشگردان را می-چرخانيم، احساس می¬کنيم که دست ما را می¬کشد.

همين¬طور خورشيد مثلاً همة سيّارات منظومة شمسی و اقمار آن¬ها را که از او كوچک¬تر هستند، به سوی خود جذب می¬کند؛ ولی اين¬ها هم چون حرکت دورانی دارند، نيروی گريز از مرکزشان سبب می¬شود که در جا و مدار خود باقی باشند.

جالب اين¬که ميلياردها سيّاره چون زمين در عالم به دور ميلياردها ستاره چون خورشيد می¬چرخند؛ ولی از آن¬جا که وزن و سرعت هر ستاره¬ با سيّاره¬ای که به دور آن می¬چرخد با دوری آن¬ها از يکديگر متعادل است، اين ميلياردها ستاره و سيّاره در عالم، هرکدام در مدار خودشان درحال حرکت¬اند، بدون اين¬که با هم برخوردی داشته باشند.

بدين ترتيب:‌ اوّلاً، اگر سيّاره¬ای نسبت به ستاره¬ای که به دور آن می¬چرخد، وزنش کمتر بود، به جانب آن ستاره کشيده می¬شد و اگر وزنش بيشتر بود، آن سيّاره به تدريج از مرکز خود دور می-شد و نابود می¬گرديد.

ثانياً، حرکت هر سيّاره¬ای با وزن و دُوريش از ستاره¬ای که به دور آن می¬چرخد، تناسب دارد؛ و اين سرعت در طول هزاران سال کمترين تغيير نمی¬يابد. مثلاً در اثر گردش منظّم زمين به دور خورشيد و گردش ماه به دور زمين در يک خطّ موازی قرار گرفتن اين سه سبب می¬شود که هر 18 سال و 11 روز 43 مرتبه کسوف و 28 مرتبه خسوف رخ دهد و هزاران سال است که چنين قاعده¬ای بين اين سه کره برقرار است.

تعادل در بين اين همه کرات سبب می¬شود که هر انسان عاقلي، به طور قطع حكم كند كه طبيعت فاقد شعور نمی¬تواند چنين نظم و حساب دقيق و غيرقابل تغييري در سراسر اعالم برقرار کند؛ بلكه ترديدی در ناظمی عاقل برای جهان نخواهد داشت.

ماكت منظومة شمسي¬ نيوتون

«نيوتون» دوستی داشت که به خدا معتقد نبود، برای اين¬که وي را به خدا معتقد سازد، به مکانيکی دستور داد، ماکت کاملی از منظومة شمسی برايش درست کند و او طرح کاملی از منظومة شمسی را طوری ترتيب داد که يک گوی به عنوان خورشيد در وسط و گوي¬هايی به عنوان سيّارات منظومة شمسی در اطراف آن و گوي¬های ديگر به عنوان اقمار سيّارات در اطراف آن¬ها و آن¬ها را طوری با دنده و تسمه به هم مربوط کرد که با حرکت هندلی تمام گوي¬ها با شيوة جالبی به حرکت در می¬آمدند.

چون دوست نيوتون به ديدارش رفت و با حرکت هندل همة گوي-های ماکت به حرکت درآورد، با تعجب پرسيد: اين را کی ساخته است؟ نيوتون در حالی که مشغول مطالعه بود، با خونسردی گفت: هيچ¬کس. دوست نيوتون به او نزديک شد و گفت: آقای نيوتون، مثل اين-که به سؤال من توجّه نکردی، پرسيدم: چه کسی اين ماکت را ساخته است؟ نيوتون گفت: من سؤال شما را کاملاً فهميدم، اين ماکت را کسی نساخته است؛ بلکه ذرّاتی جمع شده و اين گوي¬ها را به اين ترتيب ساخته¬اند.

دوست نيوتون گفت: آقای نيوتون، فکر می¬کني من ديوانه¬ام که چنين چيزی را بپذيرم. مسلماً آن را آدم ماهری ساخته است. نيوتون گفت: در صورتي که اين دستگاه که ماکتی از منظومة شمسی است، امکان ندارد که در اثر تصادف به وجود آمده باشد، اصل عظيم آن يعنی خود منظومة شمسی چگونه ممکن است در اثر تصادف به وجود آمده باشد؟ دوست نيوتون به وجود آفريدگار عالم هستی اعتراف کرد.

اتم

ذيمقراطيس (دمکرتيس) از دانشمندان يونان باستان گفت: تمام موجودات جهان مادّی از اجزاء بسيار ريز نشكني به نام «اتم» تشکيل شده¬اند، در قرون جديد بنا به دلايل علمی و آثاری که از اتم به دست آمد، وجود اتم قطعی و مسلّم گشت و در سال 1919 «روترفور» توانست اتم را هم بشکند و نيروی شگفت¬انگيزی از آن به دست آمد؛ هرچند همان نام «اتم: نشکن» هم¬چون اسمی بی¬مسمّیٰ بر روی آن باقی ماند.

براي آزاد کردن انرژی اتم به ماشين¬های الکترونيکی عظيم نياز است. از اتم می¬توان استفاده¬های صحيح بسيار برد؛ هر چند متأسّفانه بشر بيشتر در ساختن بمب¬هايی برای تخريب آثار تمدّن و از بين بردن انسان¬ها از آن استفاده می¬کنند. نخستين بمب اتم در سال 1945 در صحرای بی¬آب و علف نيومکزيکو آزمايش شد و در همين سال دو بمب اتمی ـ البتّه از نوع کوچک آن ـ در جنگ ژاپن از طرف آمريکا به کار گرفته شد که يکی از آن¬ها در روی هيروشيما منفجر شد و ديگری سه روز بعد روی شهر ناکازاکی. هيروشيما 270 هزار کشته و ناکازاکی 138 هزار کشته و مجروح برجای گذاشت و با اين دو بمب ژاپن تسليم بلاشرط شد. البتّه بمب¬های امروزی با آن بمب-های اوّليّه در قدرت قابل مقايسه نيستند. خطرناک¬ترين بمب¬های کنونی بمب¬های هيدروژنی هستند که 250 برابر بمب¬های اوّليّه قدرت دارند. برای انفجار بمب¬های هيدروژنی چندين ميليون درجه حرارت لازم است که برای توليد چنين حرارتی از انفجار يک بمب اتمی ديگر استفاده می¬کنند. بمب¬های اتم موجود در زرّادخانه¬های کشورهای مختلف می¬توانند چندين بار تمام موجودات کرة زمين را نابود کنند.

آيا می¬توان احتمال داد که اين همه قدرت و انرژی که در يک ذرّة بسيار ناچيز نهفته است و اين نظمی که در اتم¬هاست، معلول طبيعت فاقد هرگونه شعوری باشد؟

قطر متوسّط اتم يک ده ميليونيم ميلي¬متر است وشامل سه جزء است:«پروتون» که بار الکتريکی مثبت دارد، «نوترون» که از نظر خاصيّت الکتريکی خنثي است و «الکترون» که دارای بار منفی دارد. پروتون و نوترون در مرکز اتم قرارگرفته¬اند و هستة آن را تشکيل می-دهند والکترون¬ها هم در فاصلة معيّنی در اطراف هسته با سرعت سرسام-آوری در گردش¬اند. سرعت سير الکترون اجسام مختلف متفاوت است؛ مثلاً سرعت سير الکترون¬های اتم اورانيوم به دور هسته¬اش حدود 201164 کيلومتر در ثانيه است.

همان¬طوری که گفتيم قطر هر اتم حدود ده ميليونيم ميلي¬متر است و قطر هسته يک تريليونيم ميلي¬متر يعنی يکصد هزارم خود اتم. تقريباً تمام وزن مادّه مربوط به وزن هسته است والکترون¬ها هم¬چون ابری تقريباً بی¬وزن به سرعتی زياد به دور هسته در گردشند.

تمام حجم اتم هم پر نيست، بلکه فاصلة ميان هسته و الکترون¬ها يک فضای کاملاً خالی است، آن هم فاصله¬ای تقريباً هزار برابر قطر هسته، به طوری که گفته¬اند اگر به فرض بتوانيم الکترون¬های تمام کرة زمين را به هستة آن بچسبانيم و ديگر فضای خالی بين آن¬ها نباشد، حجم کرة زمين به اندازة يک نارنج خواهد بود.

همة ستارگان در اثر فعل وانفعالاتی که يک¬دفعه با سرعت بسيار زيادی الکترون¬های اتم¬هايشان از بين رفته و هسته¬های اتم¬ها به¬ هم چسبيده تبديل به¬کوتوله می¬شوند.

طبق اظهار نظر دانشمندان خورشيد هم روزی دچار چنين سرنوشتی خواهد شد. «اِذَا ٱلشَّمْسُ كُوِّرَتْ: در آن هنگام خورشيد درهم پيچيده مي¬شود.» (تكوير 1 )

«ما اَمْرُ السّاعَةِ اِلَّا كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ؛ اِنَّ اللهَ عَليٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ: امر قيامت در چشم به¬هم زدني بلکه کمتر خواهد بود و خداوند بر هرچيزی تواناست.» (نحل 77)

قبلاً می¬پنداشتند تمام اجسام از چهار عنصر تشکيل شده: آب، هوا، خاک و آتش؛ ولی امروزه معلوم شده اين عناصر خود مرکّب¬اند و قابل تجزيه و تاکنون صد و چند عنصر کشف شده که از حيث ذرّات هسته¬ای و الکترون¬ها باهم تفاوت دارند و اختلاف آن¬ها هم سبب اختلاف عناصر است. ساده¬ترين اتم¬ها هيدروژن است¬ که يک الکترون دارد، تا می¬رسد به اورانيوم که 92 الکترون دارد. آري، تمام جهان مادّی از اتمی ساخته شده که هرگاه ده ميليون از آن¬ها را کنار هم بگذارند، يک ميلی¬متر خواهند بود.

هستة اتم اورانيم داراي 92 الكترون مي¬باشد كه با سرعتي متجاوز از 200 كيلومتر در ثانيه به گرد پروتون يعني هستة مركزي مي¬گردند. آيا نود الكترون در هر يك از اتم¬هاي اورانيوم با اين سرعت عجيب در اين مدار بسيار كوچك در ساليان دراز به گردش خود ادامه دهند و مدار آن¬ها به قدري منظّم باشد كه يك بار هم الكترون¬ها با هم تصادف نكنند يا مدار خود را تغيير ندهند يا در سرعت حركت آن¬ها كاهشي رخ ندهد مي¬تواند معلول تصادف باشد؟ هرگز عقل سالم باور نمي¬كند؛ چون وجود ميليون¬ها احتمال برخلاف تصادف را باطل مي¬كند. آيا طبيعت مي¬تواند پديدآورندة اتم¬ها باشد؟ نه؛ زيرا طبيعت نمي¬تواند تعداد الكترون¬ها را بداند، سرعت حرك آن¬ها را بداند،‌ الكترون¬ها را از پروتون تميز دهد،‌ زمان حركت الكترون¬ها را بداند، مدار الكترون¬ها را بشناسد، به جذب و دفع ميان آن¬ها پي ببرد. پس چگونه مي¬تواند پديد آورندة آن¬ها باشد. آري، جز خدا ديگري نمي-تواند اتم و اتم اورانيوم را پديد آورد.

«مايکل پترسون و همكاران» در مورد حکمت و تدبير بعضی از امور می¬نگارند:

«جهان غيرآلی مجموعة منظّم و پيچيده¬ای از شرايط ظاهراً نامرتبط است که جملگی برای بقا و دوام موجودات عالم ضروريند. شرايطی از اين قبيل: ترکيب فيزيکی ـ شيميايی جهان، ميزان انبساط عالم، مقدار بار الکتريکی، نسبت جرم پروتون و الکترون، فاصلة زمين از خورشيد، ترکيب اتمسفر و زمين، وجود آب، اکسيژن و کربن و سرعت چرخش زمين.

با توجّه به اطّلاعاتی که در بارة علل طبيعی اوّليّه داريم، بسياری از اين شرايط [برای مثال، ميزان معيّن قوّت و ضعف نيروهای هسته¬ای] احتمال پيشين بسيار اندکی دارند. به هر حال، اگر از منظر موقعيّت کنونی¬مان نظر کنيم، ملاحظه می¬کنيم که اين قبيل شرايط برای به وجود آمدن انسان هوشمند ضروری هستند. اگر جهان واجد اين شرايط نبود، ما نمی¬توانستيم همين باشيم که هستيم.

مثلاً اگر انبساط ناشی ازعالم، سرعت متفاوتی داشت، حيات پديد نمي¬آمد. اگر در آن مرحلة اوّليّه، [سرعت انبساط] يک ميليونيم کمتر می¬بود، پيش از آن¬كه درجة حرارت بتواند ده هزار درجه تنزّل کند [جهان] در بارة خود فرو مي¬ريخت؛ و اگر يک ميليونيم بيشتر می¬بود، مانع پديد آمدن کهکشان¬ها، ستاره¬ها و سيّارات می¬شد. يا اگر نيروی جاذبه اندکی بيشتر می¬بود، تمام ستارگان به غول¬های آبی¬ای تبديل می¬شدند که دورة حياتشان چندان کوتاه بود که مجالی برای تکامل حيات هوشمند فراهم نمی¬آمد. امّا اگر اندکی کمتر می¬بود، جهان از بسياری عناصر که برای [ پيدايش] حيات ضروري¬اند، تهی می¬شد.

به علاوه، اگر بار الکتريکی الکترون فقط اندکی تفاوت می¬يافت، ستارگان يا قادر نبودند که هيدروژن و هليوم را به درجة احتراق برسانند، يا اگر هم می¬توانستند انفجاری رخ نمی¬داد و عناصر شيميايی سنگين¬تر پديد نمي¬آمدند. (عقل و اعتقاد ديني، ص 157 )

نتيجة خداشناسی از شناخت جهان

بی¬ترديد هرچه دانش بشری گسترده¬تر ¬شود، راه خداشناسی هموارتر می¬گردد؛ زيرا نظام¬ها و محاسبه¬ها و تدبيرهايی که در عالم هستی وجود دارد، بيشتر آشکار می¬گردد.

آري، نظم و دقّتی که در اجرام بي شمار آسمانی وجود دارد، گواهی روشن بر خالق و صانع عالم و حکيم و توانای آن¬هاست و هرگز عقل نمی¬پذيرد که اين نظام بديع و شگفت¬انگيز، معلول تصادف و اتّفاق باشد؛ و اگر انسان با بال علم از اين کرة خاکی بالاتر رود و به عظمت اين همه ستاره و سيّاره و کهکشان و سحابی که در عالم خلقت است، تاحدودی پی برد، در مقابل وسعت و عظمت و نظم و تدبير حيرت¬انگيز آن، انگشت تحيّر به دندان می¬گزد و در مقابل پديدآورندة آن¬ها سر تعظيم فرود مي¬آورد و می¬¬فهمد که اين همه عظمت و وسعت و نظم و تدبير را معلول تصادف و اتّفاق دانستن ابلهانه است. بلكه بی¬درنگ به خدای جهان¬آفرين ايمان ¬آورده و در برابر عظمت و علم و حکمت و قدرت بی¬منتهای او سر تعظيم فرو می¬آورد. چنان¬كه «قرآن¬كريم»‌ فرموده: «اِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَالْاَرْضِ وَاخْتِلافِ اللَّيْلِ¬وَالنَّهارِ، لَآياتٍ لِاُولِي الْاَلْبابِ: در آفرينش آسمان¬ها وزمين وآمد وشد شب وروز نشانه¬هايی است برای صاحبان خرد.» ( آل عمران 190 )

راستی چه کسی جز خالقی حکيم و توانا می¬تواند اين همه اتم که جهان مادّی از آن ساخته شده است بيافريند که تمام مردم جهان در تمام عمر اگر بخواهند اتم¬های موجود در يک برگ کاغذ را بشمارند، قادر به شمارش يک¬ صدم آن هم نخواهند بود.

چنان¬که «برگسون» فيلسوف بزرگ فرانسوی می¬گويد: «خدا را در هر اتمی می¬توان ديد، خداوند تمام اتم¬ها را هستی بخشيده و منظّم ساخته است. (راه تكامل، 2/19 )

و «جان¬کلولند¬کوثرن» رياضی¬دان و شيميدان بزرگ گويد: «آيا هيچ آدم عاقل و مطّلعی باور مي¬كند که مادّة بی¬حسّ و شعور بنا به تصادف خود را آغاز کرده و به خود نظم بخشيده و اين نظم برايش باقی مانده است؟ (اثبات وجود خدا، ص 44)


کتاب برهان نظم

دکتر رحمت الله قاضیان